ظاهراًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی علیالظاهر، انگار، برحسبظاهر، پنداری، گویی، گویا، گوییا، محتملاً، احتمالاً، لابد، شاید الکی
منصرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام منصرف کردن، برحذر داشتن، بازداشتن، اخطار دادن، اعتراض کردن منع کردن، تهدید کردن، مرعوب کردن، ترساندن بهراه دیگرهدایت کردن، راندن، بردن،
عرفاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام عرفاً، معمولاً، برحسب عرف، برحسب عادت، بهصورت متداول و رایج