برترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ر، ارشد، بزرگتر، کبیر، اکبر، اعظم، عظام، عظما بلندپایه، بالا، بالادست، مافوق، مبرّز، متعالی، ارجمند، عالیرتبه مرجح، مقدم، ممتاز بیش، بهتر، خوبتر، عا
برتر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] برتر بودن، امتیاز داشتن، پاازگلیم خود فرانهادن جلو زدن موفق بودن، مهم بودن بلند بودن
فرد برترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رتر، آیت، اتوریته، بهترین نوع خود عزیز سرور، فرد مهم نجبا، بزرگ، رئیس، مدیر، پیشوا، رهبر اسوه، نمونۀ کمال شخص کارشناس، متخصص قهرمان، برنده، پیروز
برتریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، مهتری، بزرگی، بالایی، بالادستی، امتیاز، ارشدی، علو، والایی، کمال تمایز، ارجحیت، انتخاب برتر، اولویت، ترجیح، اهمیت، انتخاب جلو بودن، تقدم [در زمان]
بهتر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر شدن، بهبود یافتن، خوبشدن وضع، روبهبهبود گذاشتن، رفاه بهدست آوردن، بازسازی شدن، پیشرفت کردن، بالیدن آدم شدن، اصلاح شدن بههم آمدن، التیام
ماهربودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ربودن، سررشته داشتن، تبحر داشتن، خوب بودن، درخشیدن، برتر بودن، لم کاررا دانستن، صلاحیت داشتن فن بهکار بردن، یدطولا(یی) داشتن درکاری، نافش
برتر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] برتر بودن، امتیاز داشتن، پاازگلیم خود فرانهادن جلو زدن موفق بودن، مهم بودن بلند بودن
نیکوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] نیکو، خوب، برتر ستوده، پسندیده، حسنه، خوش، مستحسن، نکو، نیک، نیکو بزرگ، سلطنتی، شریف، والا، پرهیزگار خوشبخت، خرسند باکلاس هژیر، بر، به بیگ
عارضی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود عارضی بودن، خارجی بودن، غیرباطنی بودن، بیرون بودن، متعلق نبودن متعالی بودن، برتر بودن ازبیرون آمدن، تعلقگرفتن، افزوده شدن، اضافه شدن