علففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی چمن، ینجه، قصیل چراگاه، مرتع اسپرک، اسپرس، اسپرزه (اسفرزه)، بشقابی، برغست، برگسُدابی، بسپایک(بسفایج)، پونهسا، ... بابونه، آندیو، سبزی خوردن
مخفی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شدن، پنهان شدن، ناپدیدشدن متواری شدن مخفی بودن، نهفته بودن نقاب زدن (پوشیدن، بستن، بربستن)
مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رفتن، رهسپار شدن، فوت کردن، اشهد گفتن، نفس آخر راکشیدن، غنودن، (کارش) تمام شدن، تمام کردن، گذشتن، بهآخرخط رسیدن، بدرود حیات (زندگانی، جهان) گفت