رشک ورزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شک ورزیدن، غبطه خوردن، طمعکردن، طمع بُردن، رشک بُردن، میل داشتن بُراق شدن
پرخاش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دن، تغیر کردن، بدخلقیکردن، مشاجره کردن، داد زدن، عربده کشیدن، بُراق شدن
چشم دوختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، نگریستن، خیرهنگریستن، زُل زدن، نگاه کردن، نظر کردن، دقت کردن، توجه کردن بُراق شدن، خیره و مستقیم نگاه کردن، بر زدن
یورش بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ن، تاخت آوردن (بردن)، تاختن، تازیدن، هجوم کردن، تاختوتاز کردن، ضربه زدن حالت تهاجمی بهخود گرفتن، بُراق شدن حمله کردن▲
تشعشع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عشع کردن، نور افکندن، نور دادن، تابیدن، تافتن، پرتو افکندن، پرتو افشاندن روشن بودن، درخشیدن، مشعشع بودن، سوسو زدن، نور انداختن، ساطع شدن، آینه ا