حق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بودن، باید، بایستن، واجببودن، اقتضا کردن، شایسته بودن، وظیفه داشتن حق داشتن، شایسته بودن▼
تنومندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت د، برومند، یل، بزنبهادر، استخواندار، بایالوکوپال، زبروزرنگ، فعال، دارای فعالیت عضلانی، هیکلی، عظیمالجثه، چاق بلندبالا، قدبلند ◄ بلند
جبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام لزام، التزام، اقتضا، ناچاری، ضرورت، بایستی، باید، اجبار، فقدان انتخاب، ناگزیری تقدیر▼، وجوب، ازپیش تعیینشدگی، اتفاقات، اوضاع قانون طبیع
بالاجبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بالاجبار، ناچار، باید، بایستی، بایست بیاختیار، بدوناراده، ازخودبیخود بابیمیلی