بداهه گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بداهه گفتن، ازپیش خودساختن، تجربه کردن، اراده کردن فیالبداههسرودن آماده نبودن خلاق بودن، نوآوری کردن
فیالبداههنویسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بداههنویس، بدیههگو، بداههنویس، بدیههسرا مختار مبتکر، نوآور، خلاق فاقد آمادگی، ناآماده
خودجوشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ] خودجوشی، خودبهخودی، خودانگیختگی بداهه، بدیهه، بدیههسرایی خلاقیت، تخیل، نوآوری بدون تصمیمقبلی، برخورد موردی امپرامتو اختیار غریزه، شم
شاعرانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه فت] شاعرانه منظوم، بهشعر، سروده، مدرج، مرصع، مقفا سراینده، متخلص، غزلپرداز، نوپرداز، بدیههسرا قافیهسنج افسانهگوی،
فقدان آمادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فقدان آمادگی، نبود (عدم) آمادگی، فقدان شرایط لازم، عدم تدارک خامی، ناآزمودهگی، نیاموخته بودن، نیاموختگی، کمتمرینی، تازهکاری، عدم مهارت ناپ
بداهه گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بداهه گفتن، ازپیش خودساختن، تجربه کردن، اراده کردن فیالبداههسرودن آماده نبودن خلاق بودن، نوآوری کردن