بخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت قطعه، قطاع، شقه، حصه، لخت، پاره، تکه▼ نصیب، سهم ضلع، وتر، باریکه، خلال، بند، حلقه، برش، مقطع، قطع گروه، حوزه، ناحیه جلد، کتاب باب، فراز، فصل زیرمجمو
بخش جملهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه جمله، نهاد، گزاره فاعل، مفعول، فعل اسم، صفت، فعل، قید مصدر، اسم مصدر، حرف اضافه، ضمیر فعلبسیط، مرکب، لازم، متعدی، معلو
بخشاصلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اصلی، قسمت عمده، الاهم فیالاهم اکثریت، بیشترین توده مطلب عمده، جان کلام، لُب مطلب، نکتۀ مهم
بخشناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یر، غیرقابل تقسیم، منحلنشدنی، جدانشدنی، جدایی ناپذیر، یکپارچه، یکتکه ساده لاینفک، پیوسته
بخشندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ده، بخشاینده، بخشایشگر، آمرزگار، کریم، منان، رحمان، رحیم، صبور رحیم، رئوف، رحمدل، دلسوز جوانمرد واهب، وهاب ارحمالراحمین، عیبپوش، صفات
بخشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بخشودن، عفو کردن، گذشت کردن، بخشاییدن، امان دادن، آمرزیدن، فراموش کردن، ارفاق کردن، معاف کردن، کوتاه آمدن، مدارا کردن، ترحم کردن صبور بو
بخشندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ده، بخشاینده، بخشایشگر، آمرزگار، کریم، منان، رحمان، رحیم، صبور رحیم، رئوف، رحمدل، دلسوز جوانمرد واهب، وهاب ارحمالراحمین، عیبپوش، صفات
بخشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بخشودن، عفو کردن، گذشت کردن، بخشاییدن، امان دادن، آمرزیدن، فراموش کردن، ارفاق کردن، معاف کردن، کوتاه آمدن، مدارا کردن، ترحم کردن صبور بو
تداوم بخشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر م بخشیدن، نگهداشتن، زندهنگهداشتن وزن چیزی را تحمل کردن، تقویتکردن، نگاه داشتن نگهداری کردن، ابقا کردن، حفظ کردن طول دادن، کشدادن، طولانی کردن ◄ طول
مادیت بخشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام مادیت بخشیدن، مجسم کردن، نمودارکردن، وجود خارجی دادن، صورت ظاهر دادن نمودار گشتن
عفوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بخشش، بخشایش، جوانمردی، آمرزش، مغفرت، ارفاق، پوزش، تبرئه، حمایت، ترحم، دلسوزی، همدردی، صبر احسان، دهش گذشت، چشمپوشی، اغماض بخشودگی، غفر