بُخورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی گاه بخور، اتُمیزور، افشانه، اسپری، جت، دستگاه تقطیر، بویلر، دیگ بُخار اتوبخار
بهارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان نوبهار، آبسال، بهاران، نوبهاران نوروز، سال نو، اعتدال بهاری، ربیع موسم گل
بار آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ر آوردن، بارور کردن، تخم(بذر) پاشیدن (افشاندن، افکندن)، کِشتن، کشت کردن، کاشتن تکثیر کردن، تولید کردن محصول دادن، بار دادن، میوه دادن▼ تولید مثل کرد
بارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، باگاژ، توشه، باروبندیل، باروبنه، زاد، اقورراهی (آقورایی)، بنه، جسم منتقلشده کارگو، فله اضافهبار چمدان، جامهدان، کیسه، ساك، كیف دستی، کیف (ساک) س
بخاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ق، کرسی، هیتر، سماور، کتری، دیگ، رادیاتور، شعلهپخشکن پتوبرقی، کیسۀ آبگرم آبگرمکن، سونا، جکوزی گرمخانه، گلخانه ◄ باغ آشپزخانه، پختوپز، منقل، ک
صفات کشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ت کشتی، اقیانوسپیما، نفتکش، رورو، بادبانی، بخار، یدککش، چهلهزارتنی
ناوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تی، سفینه، جهاز، قایق، لنج، قایق بادبانی، قایق بادی، کشتی بخار، هاورکرافت، ناو هواپیمابر، کشتیجنگی زیردریایی، سکوی دریایی قایق نجات، بادبان، پارو نا
انرژیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت پتانسیل، میداننیرو، تانسیون، فشار پویایی، دینامیسم، چابکی، جنبش، تحرک، فعال بودن ژول، کالری، اسب بخار، نیروی موتور، بازده، بازدهی نیرو، شار انرژی پت
گنجاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام دن، بار کردن، پُر کردن، بارگیریکردن، بار کشتی کردن، بار زدن، گنجیدن، جا گرفتن، ظرفیت را تکمیل کردن، پُر کردن (تکمیل کردن) بستهبندی کردن، پوشاند
انتقال دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام انتقال دادن، آوردن، بردن، جابهجاکردن، حرکت دادن ازخط خارج کردن[قطار] بار زدن، بار کردن، بار کشیدن، بار گرفتن، منتقل کردن رساندن، تحویل دادن مخا