افراطیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ندرو، رادیکال، متعصب، غیور، دوآتشه، قاطی، عوضی هوسباز، بلهوس، منحرف بنیادگرا، ایدهآلیست، آرمانگرا رؤیایی، آدم رؤیایی، دُنکیشوت، مضحکه ع
دریافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ریافتن، ازروی غریزه حسکردن، بافراست دریافتن، مستقیماً دریافتن، درک کردن، حدس زدن
تلفکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تلفکننده، افراطآمیز، ضایعکننده، هدردهنده اسرافکار، ولخرج ساینده، فرساینده تلفشده، ضایعاتی ◄ زوالیافته
ملایم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ملایم بودن، میانهرو بودن، افراطی نبودن، باوقار بودن، صبوربودن ملایم شدن، آرام شدن
عدم اعتدالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سم] عدم اعتدال اسراف، زیادهروی، افراط، پرخوری، مصرفگرایی، ریختوپاش، بریزوبپاش، زیادت، نفسپرستی تفنن