آرایش کردن گیسو: بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ردن گیسو: بافتن، مش کردن، رنگ کردن، کوپ کردن، صاف کردن، فر زدن آرایش مو
بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد بافندگی کردن، درهمبافتن، درهم پیچاندن، تنیدن▲ دانه انداختن، سر انداختن، کور کردن بههم پیچیدن، گیر انداختن دوختن، گره زدن ریستن، ریسیدن، تابیدن، به
آسمان و ریسمان [بههم] بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آسمان و ریسمان [بههم] بافتن، آسمان ریسمان بافتن، افسانه پرداختن، تحریف کردن
بافت متقاطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] بافت متقاطع، بافندگی، نساجی بافت، رفو، بخیه، درزگیری ریسندگی
آرایش کردن گیسو: بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ردن گیسو: بافتن، مش کردن، رنگ کردن، کوپ کردن، صاف کردن، فر زدن آرایش مو
آسمان و ریسمان [بههم] بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آسمان و ریسمان [بههم] بافتن، آسمان ریسمان بافتن، افسانه پرداختن، تحریف کردن
چرند گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ند گفتن، بافتن، سرهم کردن، یاوه گفتن (بافتن)، منظوری نداشتن، حرف مفت زدن، معنی نداشتن
دروغ گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط روغ گفتن، دروغ بافتن، بافتن، ساختن، سرهم کردن، ازخود درآوردن چاپزدن شهادت دروغ دادن، بهدروغ سوگندخوردن پوشاندن▼، چربزبانی کردن▼، جعل کردن▼
واردجزییات شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه واردجزییات شدن، بافتن، آسمان ریسمانبافتن، حوصلۀ مخاطب را سَربُردن