بازیکنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ورزشکار، یار، پا، رقیب، حریف فوتبالیست، فوتبال▼ کُشتیگیر، والیبالیست، ملیپوش، ژیمناست، دونده، اسکیباز، شناگر، تیرانداز، کمانگیر، کاراتهبا
دستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دستۀ بازیگران، تروپ نمایش باند، باند تبهکاران تیم، یازده نفر کمیته، پایور لشکر، ارتش جوخه، هنگ، تیپ، نیرو، آرایش جنگی اخوان، فرقه پانل، میزگرد بچ،
بازیگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه یشه، بازیکن، آکتور، ستاره، ستارۀ سینما، آرتیست، آدم، بدلکار، بدل، ایفاگر کمدین گروه کر گروه تئاتری، تروپ، دسته گوینده
فرد جایگزینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر جانشین، کفیل، قائممقام، نایب، معاون، ذخیره، بازیکن ذخیره، علیالبدل، عضو علیالبدل، نماینده، وکیل نیروی ذخیره، رزرو، قوای ذخیره، قوای کمکی خلف، پیر
شکارچیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی چی، صیاد، ماهیگیر پرندگان شکاری، باز، شاهین، عقاب ◄ پرندگان کارآگاه، بازپرس، بازیکن، تیرانداز، قاتل
مسابقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قه، مسابقۀ سرعت، سرعت بازی رفت، بازی برگشت، بازی دوستانه اسبدوانی [◄اسبسواری 267]، اتومبیلرانی، گراندپری دو، دو با مانع، دوومی