بازپرسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود رس، بازجو، شخص جستجوگر کارآگاه، بازرس، کارآگاه خصوصی جاسوس، خبرچین، آنتن، خبرگیر، خبرآور مفتش، منهی، مستنطق
صاحب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ب کردن، اشغالکردن، تصرف کردن، برداشتن، بهنام ِخود کردن، مالک شدن، تملیک کردن، ازدستدیگری درآوردن، بهدست آوردن، گرد آوردن، گرفتن، دراختیار
بازپرسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود رس، بازجو، شخص جستجوگر کارآگاه، بازرس، کارآگاه خصوصی جاسوس، خبرچین، آنتن، خبرگیر، خبرآور مفتش، منهی، مستنطق
دوباره بهدست آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ست آوردن، باز پس گرفتن، جبران کردن، آب رفته به جوی بازآمدن، بازیافتن، بازیافت کردن، مجدداً تسخیر کردن، وصول کردن، زنده کردن، صاحب شدن