بازماندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت بازمانده، وارث، یادگار، جانشین، ذینفع بیوه، مطلقه بازماندگان، اعقاب برکنارشده، مردود
بازماندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت بازمانده، وارث، یادگار، جانشین، ذینفع بیوه، مطلقه بازماندگان، اعقاب برکنارشده، مردود
باقی ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] باقی ماندن، اضافه آمدن، بازماندن بقا داشتن، پاینده بودن، ماندن، ثبات داشتن باقی گذاشتن، بهیادگارگذاشتن
اعقاب (آیندگان)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم آیندگان)، سلاله، بازمانده، فرزند، عقبه، خلف [ اعقاب 170] آیندگان، نسلهای بعد، نسب ولیعهد، وارث، ذینفع جانشین، فرد جایگزین قوای تازهنفس، نیروی کمکی،
عملنکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عملنکردن، کار نکردن، بازماندنازامری، نرسیدن بهکاری، آفتاب چریدن اکراه داشتن، اجتناب کردن صبر کردن، منفعل بودن، وقت تلف کردن
توقففرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر م] توقف، وقفه تعویق، تأخیر، معطلی، لنگی عدم تداوم ایست▼، قرار، سکون، بازماند مهلت خواستن، استمهال عدم تحرک پارک، پارک دوبله