باریکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اریک، لاغر، ظریف، باریکاندام، نازکاندام، نازک نیقلیان، نحیف، نزار، اسکلت، استخوانی، مدادی، تکیده، ضعیف باریکترازمو لطیف، نازکبدن آب لمبو، لِه ت
باریک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عل] باریک بودن باریک شدن، لاغر کردن، تکیدن، کوچک شدن، منقبض شدن
باریکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد باریکی، لاغری، نازکی، تکیدگی، ظرافت نفوذپذیری چیز باریک و لاغر: مو، دوک، خلال، نی چیز کمضخامت: کاغذ (بهضخامت کاغذ)، ورق، پوست پیاز ظرافت کلام
ظریففرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ریف، لطیف، موزون، دلنواز، مطبوع، خوشایند سلیس، روان، شیوا، زیبا شیک، کلاسیک آبدار، باریک، دلپذیر، دلنشین بکر، شکرشکن،
خوشسلیقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ] خوشسلیقه، باذوق، با فرهنگ باریک بین، نازک اندیش، آزموده، خبره، منتقد منتقد هنری سادهپوش
بالجملهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه جمله، خلاصه، مخلص کلام، لب کلام، خلاصه، باری، باری بههرجهت، القصه بالاختصار، بهطورخلاصه و مختصر، اختصاراً، اجمالاً،
باریک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عل] باریک بودن باریک شدن، لاغر کردن، تکیدن، کوچک شدن، منقبض شدن
مشکلپسندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی شکلپسند، باریک بین، ظریف، دقیق، کمال طلب، وسواسی نازک نارنجی تمیزدهنده، سختگیر، مقدسمآب آدم کمالطلب، ایده آلیست، خلوصگرا ملا نقطی