باریکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد باریکی، لاغری، نازکی، تکیدگی، ظرافت نفوذپذیری چیز باریک و لاغر: مو، دوک، خلال، نی چیز کمضخامت: کاغذ (بهضخامت کاغذ)، ورق، پوست پیاز ظرافت کلام
باریکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اریک، لاغر، ظریف، باریکاندام، نازکاندام، نازک نیقلیان، نحیف، نزار، اسکلت، استخوانی، مدادی، تکیده، ضعیف باریکترازمو لطیف، نازکبدن آب لمبو، لِه ت
باریک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عل] باریک بودن باریک شدن، لاغر کردن، تکیدن، کوچک شدن، منقبض شدن
باریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی وریختن، آمدن، باران آمدن، باران زدن، باران گرفتن، شُرشُر آمدن، برف آمدن، آب شدن اشک ریختن
باریکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد باریکی، لاغری، نازکی، تکیدگی، ظرافت نفوذپذیری چیز باریک و لاغر: مو، دوک، خلال، نی چیز کمضخامت: کاغذ (بهضخامت کاغذ)، ورق، پوست پیاز ظرافت کلام
باریکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اریک، لاغر، ظریف، باریکاندام، نازکاندام، نازک نیقلیان، نحیف، نزار، اسکلت، استخوانی، مدادی، تکیده، ضعیف باریکترازمو لطیف، نازکبدن آب لمبو، لِه ت
باریک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عل] باریک بودن باریک شدن، لاغر کردن، تکیدن، کوچک شدن، منقبض شدن
خوشاندامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی باریکاندام، ظریف، سرو قد، خوشهیکل، خوشترکیب، موی میان، خوشتراش، تراشیده، شکیل متناسب، خوششکل، متقارن مهپیکر، پریپیکر، سیمینبر، رعنا