باروریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ی، بارداری، آبستنی، حاملگی شکم، بار دورۀ بارداری جنین، جفت، نطفه، مایع آمنیوتیک رشد و تکامل جنین، اندامزایی ویار، ویارانه اُتُل باروری گیاهی و جانو
بارآوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] بارآوری، حاصلخیزی، باروری بار، محصول بذرپاشی، کشت، کشاورزی تخمگیری، تخمکشی، پرورش نژاد {جانوری} تخمگذاری، تخمریزی، تخمکگذاری
انتقالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام جابهجا کردن، منتقلکردن، حمل (انتقال)، نقل، تغییر محل، نقل مکان▲ حملونقل، باربری، ترابری عبورومرور، گذر اعزام، ارسال مخابره اخراج بستهبندی، با
گنجاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام دن، بار کردن، پُر کردن، بارگیریکردن، بار کشتی کردن، بار زدن، گنجیدن، جا گرفتن، ظرفیت را تکمیل کردن، پُر کردن (تکمیل کردن) بستهبندی کردن، پوشاند
اسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، بدخش، مادیان، خنگ، مرکب، بارگی، خیل رخش اسب جوان، کره انواع اسب: جنگی، بارکش، خراس، اخته نژاد اسب: عرب، کرد، عرب کرد، ترکمن، عرب ترکمن، چناران، سی
جسم منتقلشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تقلشده، محموله، کالا، بار، باگاژ کانتینر توشه چمدان، جامهدان، کیف دستی، کیف (ساک) بارگیری آبآورده، رسوب، نهشته، یخرفت ملک منتقلشده: وثیقه، ملک
مظروففرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ] مظروف، محتویات، محتوا مفاد، مضمون، مندرجات، مطالب مواد متشکله، اجزا، اجزای سازنده، عوامل، عناصر، عامل، عنصر، مادۀ ترکیبی، جزء سازا، جزء سازنده