بادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی باد، جریان، جریان هوا، وزش، هوا کوران، نسیم▼، طوفان، باد موسمی، باد داغ، باد صرصر، باد سموم، باد نوروز، باد خزان باد موافق، باد مخالف خمسین،
بافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، باهم، باهمدیگر، متفقاً، بهاتفاق یکدیگر، دستدردست، درکنار بههم جمیعاً، جمعاً، همراه هم، همگی، بهاتفاق یکزبان، یککلام، آیهومایه
بار آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ر آوردن، بارور کردن، تخم(بذر) پاشیدن (افشاندن، افکندن)، کِشتن، کشت کردن، کاشتن تکثیر کردن، تولید کردن محصول دادن، بار دادن، میوه دادن▼ تولید مثل کرد
مراقبت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، مواظبت کردن، پرستاری کردن، بالاسرِ ِکسی بودن، پاییدن، نظارت کردن، هدایت کردن، حفاظت کردن، نوازش کردن، بهنازپروردن باد زدن
گشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دن، گردش كردن، گشت و گذار كردن، جهانگردی كردن، دور دنیا گشتن، آواره شدن، سر بهكوه و بیاباننهادن، سر بهصحرا نهادن جولان دادن باد خوردن
انبساطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد انبساط، تورم، بسط، بزرگ شدناندازه امتداد گسترش، توسعه، بهبود تورم، التهاب، باد داشتن، باد آوردن بسط، ازدیاد، افزایش آگراندیسمان تقویت، فزونسازی، تش
جهت مقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مقابل، طرف مقابل، طرف دیگر عقبگرد، برگشت، پشت، عقب قطبی بودن، قطبِ مخالف، قطبین مخالف، شمال وجنوب، مغرب و مشرق، ضدین جریان آبمخالف، باد مخالف، مخال
چیزجزییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زجزیی چیز کم بها، پشیز، پول سیاه، غاز، قاز، مبلغ ناچیز، اندک، پاپاسی، پول خرد، پنی، فلس باد هوا چیزهای نادرست و بیهوده و بهدردنخور، آشغال،