محدبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کوژ، متورم، ملتهب، بادکرده، منبسط، پُرباد، انبساطیافته، پُفآلود، پُفی ضخیم، کلفت، عریض بزرگشده، برآمده، بادکرده، درشت پرآبله، تاولزده، پرورده
پسروندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سرونده، مرتجع، اُمل، وحشی، شخص خام 699 عقبافتاده، عقبمانده معاود، عاید، بازگردنده مرجوعی، برگردان
برگشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بازگشتن، دور زدن، بازگشت کردن، بازگردیدن، تغییر عقیده دادن پسزدن بازگرداندن
بازسازی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دن، بهحالت نخستبرگرداندن، برگرداندن، بازگرداندن، بههم آوردن، بهبود دادن، ابقا کردن، در سمتخود ابقا کردن، فراخواندن احیاکردن▼، تجدیدکردن پس
ضایعشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، ضایعاتی، خراب، بیفایده، غیرقابل بازیافت، بادکرده، فروشنرفته زیانآور، زیانده غیرانتفاعی، بیغرض گمگشته، گمشده، جابهجاشده، منقول، غایب