باتقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب تقی، مؤمن، باایمان، پرهیزگار، متدین، مذهبی، دیندار، مخلص، مطیع، احترامگذار، معتقد، راشد، عابد عامل، مسجدی، مذهبی، فرقهای شخص مذهبی، مجاهد، شخص فرق
باتأخیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان اتأخیر، آهسته، بهکندی، بهآرامی، یواشکی، آهسته و پیوسته درآخرین لحظه، نهایتاً نوشدارو پساز مرگ سهراب بیوقت، نابههنگام
باتلاق (باطلاق)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اق (باطلاق)، مرداب، تالاب، برکه، مانداب، لجنزار، ریگ روان، منجلاب، گِل آبگند، آب ایستاده، آب مرده، آب راکد، آب فاضلآب ◄ گنداب راهآب، دریاچ
باتربیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زخانواده خوب، اصیل، با اصل و نسب، آدمحسابی، آدم، تربیتشده، آدابدان، نجیب تعارفی، مؤدب
کاردانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی باتدبیر، مدبّر، سیاستمدار، سازمانده، طراح، سیاسی توطئهگر، دسیسهچین، دسیسهباز، سیاستباز، حسابگر، منفعتجو، زیرک مصلحتاندیش، مصلحتبین آدم
گرزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ق، باتوم، باتون، باتونِ برقی، عمود، چوبدستی کابل پادار
مذهبی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کردن، ازخدا ترساندن، باتقوا کردن، بهآیین خدا فرا خواندن، قانع کردن