آتشینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ور، مشتعل، مشتعلشونده، محترق، محترقه، افروخته، آذرین، آتشبار، آتشفشان، سوزنده، سوزاننده، آتشی، پرحرارت، داغ، هولناک
آیین توبهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات شعائر توبه، اقراربهگناه، اعتراف، توبه، ریاضت، وضو، استحمام، وسیلۀ تنبیه اَحیا، دعای ندبه، دعای توسل، دعای کمیل، رازونیاز، گریه، گریهوزاری، شب
آیینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب شعائر، مناسک، اعمال، احکام، مراسم عبادی، مراسم مذهبی، مجلس ترحیم، اربعین احیا، سینهزنی، زنجیرزنی، نخل، پرچم، آبتربت زیارت، طواف، حج، حج تمتع، حجعمر
اسلحۀ آتشینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) آتشین، اسلحۀ دستی، تفنگ▼، اسلحۀ پرتابی▲ کالیبر ماشه، قنداق، گلنگدن، مگسک، خان، خازن، خشاب
اسلحۀ آتشینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) آتشین، اسلحۀ دستی، تفنگ▼، اسلحۀ پرتابی▲ کالیبر ماشه، قنداق، گلنگدن، مگسک، خان، خازن، خشاب
جانشینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر انشین، جانشین شده، جایگزین، تعویض شده، معوض، یدکی جبرانکننده، دلجویی کننده، تلافیجویانه همشأن، همردیف، همطراز، جفت، برابر زیردست، کهتر موقت، مو
جایگزین کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر انشین کردن، جازدن، گنجاندن، تعویض کردن، عوض کردن، بهجای دیگری گذاشتن، تبدیل کردن، مبادلهکردن، ردوبدل کردن، تسعیر کردن، معاوضه کردن، تبادل کردن، تج
[صفت] پایینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ایین، پَست، خم، خوابیده، مسطح، صاف، افقی زیرزمینی، تحتالارضی زیرین، پایینی، تحتانی، سفلی، فرودست، پاییندستی، پایینترین یکطبقه، ویلایی، کمارتفاع
پایین بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ایین بودن، زیر چیزی بودن، زیر بودن، خوابیدن، خزیدن، پایین آوردن فرو-، ◄ پایین آمدن