آغازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم غاز، ابتدا، اول، شروع، سر، مرکز بدو، بدایت، عنفوان، مبدأ▼ طلوع، ورود برخاست، حلول، نشئت، فرارسیدن نوباوگی، جوانی آغاز تاریخ، بدویت، کهنگی تأسیس، افتت
درابتدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دا، ابتدا، ابتدائاً، بدواً، اوایل، اول، نخست، درآغاز، مقدمتاً، درآستانۀ اولاً، قبلازهرچیز، دردرجۀاول
آغازینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم زین، افتتاحی، شروعکننده، مقدماتی، ابتدایی، بنیادی، دیرینه، بدوی اولیه، خام، کال، نارس جنینی، ناتمام گشایشی آغازگر نودمیده، تازه برآمده، نوشکفته، نورس
بنیادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یادین، زیربنایی، اساسی، پایهای، محوری، مرکزی، قاطع، تعیینکننده ابتدایی، مقدماتی لازم، حیاتی، اصلی، عمده، مهم ریشهای، ارگانیک، ساختاری ماهوی، فطری