احترامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، عزت، رعایت، ارادت، ملاحظه، پاسداری، اعتزاز، خوشامد، اعتباردادن، ادب، نوکری تکریم، عزیزداشتن، عشق آستان بوسی تجلیل، نگاهداشت ایجادکنندۀ احترام
احترام گذاشتن [نظامی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) احترام گذاشتن [نظامی]، (افعال نظامی)، پهلوفنگ کردن، خبردار ایستادن
احترام گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات حترام گذاشتن، احترام گذاردن، احترام کردن، محترم شمردن، گرامی داشتن، پرستیدن ادب کردن، احترام کسی رانگاه (نگه) داشتن، رعایت احترام کردن، حرمت گذا
احترام نشان دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دادن، دست بهسینه بودن، کرنش کردن، پیش پای کسی برخاستن، بلند شدن، مؤدب بودن، دست دادن، سلام کردن، دولا شدن، تعظیم کردن برپا دادن سجده کردن، بهخ
احترام نگذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ام نگذاشتن، احترام نگذاردن، بیاحترامیکردن، نوک کسی را چیدن، تقبیح کردن، دستکم گرفتن، بهچشم حقارت نگاه کردن، خوار شمردن، بیادب بودن ابرونازک
احترام گذاشتن [نظامی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) احترام گذاشتن [نظامی]، (افعال نظامی)، پهلوفنگ کردن، خبردار ایستادن
احترامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، عزت، رعایت، ارادت، ملاحظه، پاسداری، اعتزاز، خوشامد، اعتباردادن، ادب، نوکری تکریم، عزیزداشتن، عشق آستان بوسی تجلیل، نگاهداشت ایجادکنندۀ احترام
احترام گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات حترام گذاشتن، احترام گذاردن، احترام کردن، محترم شمردن، گرامی داشتن، پرستیدن ادب کردن، احترام کسی رانگاه (نگه) داشتن، رعایت احترام کردن، حرمت گذا
احترام نگذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ام نگذاشتن، احترام نگذاردن، بیاحترامیکردن، نوک کسی را چیدن، تقبیح کردن، دستکم گرفتن، بهچشم حقارت نگاه کردن، خوار شمردن، بیادب بودن ابرونازک
سلام رساندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی م رساندن، احترام گذاشتن تجلیل کردن، سالروز نگهداشتن