آراستن بهصنایع بدیعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه هصنایع بدیعی، بدیع، تکلف، زینت، زیور، آرایه، آرایش، صنایع بدیعی، صنایعشعری، صناعت، تزیین، شاخوبرگ، معانی بیان اِسناد
عمودی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دن، افراشتن، نصب کردن، برپا کردن، ایستاندن، بالا بردن، مستقیم کردن سرپا نگهداشتن
احتراماتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ت فائقه، عملمؤدبانه، استقبال رسمی، گارداحترام، سان، سان دیدن، تعظیم، کرنش، تاج گل، برپا، آش پیش پا، آش پشت پا، مصافحه، ابراز احساسات، سخنرانی اس
بازداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ازداشتن، نگهداشتن، جلوگیریکردن، گرفتن، جلوی کسی را گرفتن، آهسته کردن بازداشتن، منصرف کردن محدود کردن
نظم دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم عل] نظم دادن منظم کردن مرتبکردن، آراستن، تنظیم کردن، الفبایی کردن میزان کردن، درست کردن سازمان دادن، نظم برقرار کردن تزیین کردن، خوشگل کردن، آرایش دا
تدبیرکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ردن، نقشه ریختن، اثرداشتن، تأثیر داشتن، بهدام انداختن توطئه کردن، نقشه کشیدن، دسیسه کردن (چیدن)، پاپوش برای دیگری دوختن، تحریک کردن چارهاند