ارادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هکردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن تصمیم
تعویذفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب طلسم، دعا، ورد، خرمهره سواستیکا ورد، اوراد، اجیمجی لاترجی، باباغوری، بازوبند، وسیلۀ حفاظت
ارادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هکردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن تصمیم
بامدارافرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دارا، آسانگیر، ملایم، نرمشکننده، نجیب، مؤدب، پرتحمل، تهییجناپذیر آزاداندیش، آزادفکر، روشن، باز، دمکرات، لیبرال، آزاد، روشنفکر
رعایت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته رعایت کردن، مراعات کردن، بهجاآوردن، پیروی کردن، منطبق بودن اطاعت کردن عمل کردن، کردن ملاحظه کردن، احترام گذاشتن، اهمیت دادن