[قید] الآنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، الساعه، بدون فوت وقت، امروز، اکنون، حال، حالا، اینک، الآنه، همین الآن امروزه، امروزه روز، امروزها، اینروزها، امروز [و]فردا، این اوقات، این دورهو
بطلان چیزیرا ثابت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ان چیزیرا ثابت کردن، خط بطلان کشیدن، تکذیب کردن، اشتباه کسیرا ثابت (اثبات) کردن، اثبات خلاف کردن، خلاف چیزی را اثبات کردن، نظر کسیرا رد
نفرینکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی نکردن، لعنت کردن، چشم زدن، آهش کسی را گرفتن، جادوگری کردن، بدگویی کردن، درمذمت شخصی سخن گفتن، متهمساختن، محکوم کردن
فهمیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ن، درککردن، پی بردن، تشخیص دادن، حس کردن، دیدن، واقف شدن، آگاه شدن، فراگرفتن، دربرداشتن، گرفتن، دانستن استادشدن، یادگرفتن مرور کر
پایان دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ادن، ختم کردن، به پایانرساندن، فیصله دادن، مصمم بودن، انجام دادن مکث کردن آرد خود را بیختن و الک خود را آویختن، عمرخودرا بهپایان رساندن، مردن
ضعیف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ردن، سست کردن، تضعیفکردن، هرزکردن، جدا کردن لِه کردن، نرم کردن فلجکردن، شَلکردن، ازکارانداختن دندان چیزی را کشیدن، کُند کردن [تیزی] کاستن رقیق کر