اهالی بومیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام بومی، ساکنان اولیه، عشایر، ایلات بومی، محلی، اهل، بلد، بیاباننشین، بدوی، چادرنشین، ایلیاتی، ایلی، کوچکننده قوم، اقلیت، قبیله، ایل، طایفه، سبط،
جمعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، اهالی، ساکنین، [ مقیم 191]، اجتماع، فوج، اردو، ازدحام، تعدد توده، خیل ملت، جامعه، مردم، گروهاجتماعی روانشناسی تودهای هنگامه، آشوب، شلوغی، انبوهه،
آشوبگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، اخلالگر، تحریککننده، هیزمبیارمعرکه، خرابکار مُبلّغ، هوچی آشوبطلب، شورشی، شورش کننده، خرابکار خیابانی، اوباش
مقیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام قیم، اهل، بچه، ساکن، مستقر، اقامتگزیده مهاجر اهالی، سکنه، ساکنان، ساکنین، جمعیت، اقوام
ورودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورود، ظهور، آمدن، تشریففرمایی، نزولِ اجلال دخول، فرود، ملاقات وصال، حصول، اختتام، نیل، رسیدن، انجام، اتمام، موفقیت تشریف، مَقدَم، قدوم تقرب، حلول،