شخصتنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دم تنبل، انگل، طفیلی، پارازیت، سربار، بیکاره، ولگرد، گدا، شخص بیاهمیت
جانورشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] جانورشناسی، حیوانشناسی، انگلشناسی آناتومی پرندهشناسی، اورنیتولوژی تاکسیدرمی
روشنفکرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال فکر، دانشگاهی، تحصیلکرده انتلکتوئل، آزاداندیش، آزادفکر، لیبرال، بامدارا
تنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کند، کاهل، انگلی، آفتابنشین، بخوروبخواب، عافیتطلب، تنپرست، غافل تنپرور، رفاهطلب، طفیلی ◄شخص بیاهمیت، شخص تنبل▲ آبخُسب
زبانهای زندۀ دنیافرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه انهای زندۀ دنیا فارسی، دری، تاجیک، افغانی چینی، انگلیسی، اسپانیولی، روسی، عربی، هندی، فرانسه ژاپنی، آلمانی، کرهای، ای