انباشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم چیز انباشته، خرمن، توده، کومه، انبار اسلحهخانه، تسلیحات بار، مالالتجاره، سرمایه، مایه، ثروت کلکسیون، مجموعه باغ وحش آشغال انباشت اقتصادی ◄ افزایش س
انباشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم چیز انباشته، خرمن، توده، کومه، انبار اسلحهخانه، تسلیحات بار، مالالتجاره، سرمایه، مایه، ثروت کلکسیون، مجموعه باغ وحش آشغال انباشت اقتصادی ◄ افزایش س
افزایشسرمایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رمایه، انباشت، نفع، منفعت، استفاده، پسانداز، صرفهجویی انباشت، تکاثر، ثروتاندوزی، سرمایهگذاری، سپردهگذاری، گردآوری (انباشت) استثمار، بهر
گردآورندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، انباشتکننده، شخصانباشتکننده، شخص ثروتمند، جمعکننده، سرمایهدار، کاسب انبارکننده، محتکر، احتکارکننده خسیس، مالپرست کلکسیونر
انبارشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نبارشده، انباشته، اندوخته، پُر، موجود، احتکارشده انباری، ذخیره، پستایی
پُرکردن (تکمیل کردن)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت (تکمیل کردن)، آکندن، انباشتن، فشردن، چپاندن، تپاندن، تجدید محتوا کردن فرو کردن، جادادن، تنگِ هم چیدن، پرکردن (گنجاندن) آب انداختن، آبیاریکردن، ریختن