انحلالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل، محلول درست کردن، دمکردن، خیساندن حلّالیت، حلشوندگی، انحلالپذیری اسامی محلولها: محلول آبی، آبنمک، آبقند، آبنباتداغ، مایعات، آلیاژ همز
رقتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ت، کمیابی، ندرت، سَبُکی، ناچیزی، سستی، آمیختگی رقت هوا، فشارکم، خلاء کاهش فشار، انبساط حلّ، انحلال چیز رقیق، محلول، آب، گاز، آبزیپو، سوپ لطا
تجزیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت تجزیه، انحلال، جداسازی، عدم اتحاد تفکیک، تخمیر میعان الکترولیز، شیمی عدم تمرکز، پاشیدن، پاشندگی [طیف نوری] تلاشی، ازهمپاشی، فروپاشی، عدم انسجام تحل
اضمحلالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ل، انقراض، انحلال، انهدام، تخریب سقوط، فروریزی، فروپاشی، تجزیه انقراض، نابودی، نیستی، عدم، نسخ، مرگ، هلاک، محو، ویرانی بطلان، ابطال اتلاف، کا
مایعشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی مایعشده، آبشده، گداخته، مذاب، ذوبشده محلول، حلشده، حلشدنی، قابل انحلال مایع
پذیرشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ش، جذب، مکش، حل، هضم، مصرف، تغذیه، انحلال، [در درون خود پذیرفتن] قبول، استقبال، پیشواز، آغوش باز، خوشامد، دعوت، نامنویسی، اسمنوشتن، بهفرقه پذیرفتن