فروکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کردن، فروبردن، داخل کردن، وارد کردن، جای دادن، چکش زدن، میخ کوبیدن، کوبیدن درمایع فروبردن، درآب گذاشتن، زیر آب کردن، غوطه دادن، غوطهورساختن، غرق کر
قیمت گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] قیمت گذاشتن، قیمتگذاری کردن، نرخ تعیین کردن ارزیدن ارزیابی کردن