انتقامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ام، تلافی، مجازات استیفای حقوق، قصاص، کینۀ قبیلهای کینه، بغض، غرض، حسادت
انتقام گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی نتقام گرفتن، تلافی درآوردن، آشبرای کسی پختن (با یک وجب روغن روی آن)، کینه نشان دادن، کینهجویی کردن، تلافیکردن
انتقامجوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی نتقامجویی، کینهجویی، بدخواهی، تلافیجویی، عدم پذیرش، عدم سازش کینۀ شتری
انتقامجوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تقامجو، کینهجو، تلافیکننده، تلافیجویانه، دشمن، بیرحم، رنجیده
انتقالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت انتقال، حمل، حرکت، انتقال اسبابکشی، اثاثکشی، نقلمکان عبور و مرور، گذر اعزام، ارسال▼ اخراج تحرکات، انتقالات، انتقال نیرو تحویل، انتقالملک
[صفت] مجازاتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ت] مجازاتکننده، کینهجو، انتقامجو جلاد، شکنجهگر، دژخیم، میرغضب ستمگر ◄ظالم، مستبد ضارب ◄اذیتکن قاتل بیرحم
تلافیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تلافی، جبران، مقابله، قصاص، انتقام کیفر، مکافات، پاداش تنبیه، جزا، سیاست، مجازات بدهبستان اعاده، استرداد
بیرحم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بیرحم بودن، رحم نکردن، نبخشیدن، بهانه قبول نکردن قلعوقمع کردن، ازدَم شمشیر گذراندن، سرکوب کردن، انتقام گرفتن
کینهتوزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی توز، کینهای، متنفر▼، دشمن، ظالم، رنجیده، انتقامجو، ناکام، ضد بشر
کیفریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، جزایی، تنبیهی، متضمن مجازات انضباطی، انتظامی، انتقامجو، تلافی-جویانه