گردآورندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، انباشتکننده، شخصانباشتکننده، شخص ثروتمند، جمعکننده، سرمایهدار، کاسب انبارکننده، محتکر، احتکارکننده خسیس، مالپرست کلکسیونر
جیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ین، گریبان، کیسه▲، همیان، کیسۀ چرمی، انبان جیب بغل، جیبعقب، جیب کوچک کیف▲
کتمان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط کتمان کردن، مخفی کردن، پنهانکردن، درپرده نگهداشتن، حجاب پوشیدن انبارکردن ناپدید کردن، پوشیدن، پوشاندن
آماده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، حاضرکردن، مهیاساختن، فراهم کردن، انبارکردن بهپیشفرستادن، روانه کردن، منظم کردن تأمین کردن، گرد آوردن، جمع کردن کاشتن
جدا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، گسیختن، ازهم گسیختن، قطع کردن، بند ازبند جداکردن، پوست کندن، برهنه کردن آب کردن، باز کردن الک کردن، دستهبندی کردن، طبقهبندی کردن رهاکردن، آزاد ک