امیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی امید، انتظار، توقع، چشمداشت، خوشبینی اعتماد، پشتگرمی، تکیه گاه، اعتقاد، باور، رجا، اطمینان امل حسرت، رویا سخن امیدوارکننده: وعده، نوید، ق
امید داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اشتن، امیدوار بودن، آرزوداشتن، آرزوی چیزی را کشیدن، آرزومند بودن، انتظار داشتن، توقع داشتن، حسرت بردن، حسرت خوردن، تمنا کردن، دهانش آب افتاد
امید دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ادن، امیدوار کردن، شادکردن، بالش نرم زیر سر کسیگذاشتن، پشتگرمی دادن استخاره درستدرآمدن فرصت ایجاد کردن نوید (بشارت، مژده) دادن
تهدیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تهدید، اخافه، اعلان جنگ، ارعاب وعید ≠ وعده ◄ امید شمشیر دموکلس، ورطه، خطر، اخطار نفرین، فحاشی دستور، اخاذی، درخواست سلاح بازدارنده، چماق
امیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی امید، انتظار، توقع، چشمداشت، خوشبینی اعتماد، پشتگرمی، تکیه گاه، اعتقاد، باور، رجا، اطمینان امل حسرت، رویا سخن امیدوارکننده: وعده، نوید، ق
ناامید شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی امید شدن، امید بریدن، امیدازدست دادن، افسردن، سوخت کردن، کنار گذاشتن، استفاده نکردن
مأیوس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ردن، امیدی باقی نگذاشتن، نومید کردن، آیۀ یأس خواندن، آب پاکی بر دست کسی ریختن، ناکام گذاشتن دل شکستن
منتظر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه بودن، صبرکردن، صفبستن، درشرف وقوع بودن امید وصالدادن، میل داشتن