امتناع کنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص متناع کننده، ممتنع، ردکننده، منفی، بیقید، بیزار تخطئهکننده
امتناعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص تناع، استنکاف، اِبا، عدمقبول، عدم انتخاب، ردّ، نفی انکار فقدان عرضه، خودداری از عرضه، عدم عرضه، خودداری رها نکردن، نگهداری عدم رعایت
امتناع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ع کردن، استنکاف کردن، نهگفتن، ابرو بالا انداختن، دست رد بهسینۀ کسی زدن، جواب رد دادن، نفی کردن، انکارکردن، ردّ کردن، اکراه داشتن از
ردّکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ننده، تخطئه کننده، امتناعکننده منصرف شده، فرصتطلب مخالف ناسخ انحصاری حذفکننده
بیزارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ار، مخالف، معترض، بیمیل، امتناعکننده، متأسف، محتاط، نامصمم ناخواسته، متضاد
مخالففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال خالف، معترض، خردهگیر، عیبجو، ناراضی، نگران ستیزهجو فرقهای، جداییانداز گلهمند، بیزار، منکِر شکاک، مشکوک فرصتطلب مخالفخوان، امتناعکنن
عدم امکانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ] عدم امکان، امتناع، غیرممکنبودن کار ناشدنی، چیز غیرممکن تغییرناپذیری، برگشتناپذیری، چارهناپذیری امپاس، بنبست، منع
کَر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی َر بودن، نشنیدن، نادیدهگذشتن، غفلت کردن، گوش ندادن، امتناع کردن