امتحانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود حان شفاهی، امتحان کتبی، آزمایش، مصاحبه، آزمون، کنکور، کویز، آزمونه، المپیاد
اتحادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت پیوستگی، بههمپیوستگی، اتصال▼، الحاق، پیوند، تقارب، همپوشی، مجاورت، تماس، لمس، اجتماع وابستگی، انسجام یکپارچگی، تراکم ائتلاف، تعاون، یگانگی، همکاری
پاسخ دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود اسخ دادن، جواب دادن، پاسخگفتن، واکنش نشان دادن، درجواب گفتن، تکرار کردن تلافی کردن تکذیب کردن، باطل کردن، نفی کردن، انکار کردن حل ک
مورد سوأل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وأل بودن، مظنون بودن، مشکوکبودن، متهم بودن، تحت سوأل قرارگرفتن امتحان دادن، پاسخ دادن
آشکار شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ن، روشنشدن، تجلی کردن، متجلی شدن، آفتابی شدن، برملا شدن، برآمدن، پدید آمدن، برخاستن، پیداشدن، ظهور کردن، امتحان پس دادن، روشن و آشکار شدن ما
شنودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گوش دادن، استماع، توجه امتحان شفاهی، امتحان، پرسش لبخوانی، تفسیر استراقسمع، شنود، جاسوسی، عملیات سری، نهفتگی ضبطِ صدا، ثبت مصاحبه، بار عام، مح
آزمایش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ایش کردن، تجربه کردن، امتحانکردن، اثبات کردن، آنالیز کردن، آزمودن، سنجیدن، اندازهگرفتن بهکار بردن مشق دادن آزماییدن، امتحان کردن،