سخت گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام رفتن، گیر دادن، امان کسیرا بریدن، پیچاندن، درتنگنا قرار دادن، قانون را برقرار کردن، انضباط کردن، آزادنگذاشتن، زندانی کردن، فرونشاندن دش
حفاظتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی افظت، استحفاظ، حفظ، نگهبانی، نگهداری، حراست، صیانت امان، پشتگرمی، حمایت تیمارداری، تیمار، سرپرستی محیطبانی، مرزبانی، مرزداری پُست نگهبانی
ایمنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یبناپذیر، رویینتن، مصون، تسخیرناپذیر، درامان، مطمئن امان، بزینهار، مأمون، بیترس، سالم، عافیتطلب