جادوگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، افسونگر، چشمبند، آتشبند، مارگیر، رمال، طالع بین، فالگیر، تردست، شاگرد جادوگر کاهن حس ششم سحرکننده
جادوگری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب دوگری کردن، افسونگری کردن، جادوجمبل کردن، چشمبندی کردن، غیبگویی کردن، عصا تکان دادن، جنی کردن بازکردنِکسی
جذّابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی یبنده، تودلبرو، شیرین، بانمک، افسونگر، تابناک، راهزن دینودل، خوشخو، شارمان، نجیب، بلوند، روشن