افق را دیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد را دیدن، دوردست را دیدن، فاصلۀ زیاد را دیدن عمق دید داشتن، دوراندیش بودن، دید عمیق داشتن، آیندهنگر بودن، بصیرت داشتن، باهوش بودن
افلاکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام اثیر، گنبدآسمان، چرخ، گنبد گردون، فلک، سپهر، عرش، سقف، سما، سماوات، فضا چادر نیلگون، دایرۀ مینا، طاق نیلوفری، کارگاه فلک، گنبد ارزق، گنبد فیر
حالت افقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] حالت افقی، افقی بودن چیز افقی: افق، خط افق، سمت، صفحه، دشت، گستره، سطح دریا، سفرۀ آبهای زیرزمینی سکو، عرشه، تراز سفره همواری، مستقیم دراز کشیدن،
دامنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ره، پهنه، بستر، مدار، حیطه، افق، ساحت، عرصه دسترس، رسایی، بُرد، کشش، طول میدان دید، پهنۀ دسترسی، میدان، عمق، دامنۀ عمل چشمانداز حریم، آستان فضا
مسافتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد فاصله، بُرد، دامنه، وسعت، فضا درازا، طول افق، زمینه، عقب حدود، دُور، حاشیه، محیط طرح کلی مقدار، کمیت