افسردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ه، پکر، مغموم، اندوهناک، غمگین، دلتنگ، نومید، بیدلخوشی، دلشکسته، دکوراژه غریب، دلگرفته، آزرده خاطر، آزردهدل دلسرد
) اجردهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات اجردهنده، تلافیکننده، پاداشدهنده، سخاوتآمیز، نظر بلند سودآور دارای ثواب، ثوابدار
منقبضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد بض، فشرده، کوچکشده، مچاله، تنگ، چسبان، نازک، باریک نحیف، لاغر، نزار، خشک، خشکشده، چروکیده، پژمرده، پلاسیده، لطمهدیده، زوالیافته آبرفته، افشرده ل
اسانسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یره، جوهر، آب، افشره، فشرده، شربت، رُب، آبمیوه، افشرده، نکتار، روغن، مایه عصیر
مایع غلیظفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، لعاب، خلط، مخاط، امولسیون، سفیدۀ تخممرغ، آلبومن، مایونز لخته، چرک خامه، سوپ، مخمر، شیره، افشرده (کنسانتره) آدامس
افسردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سردن، افسرده بودن، افسردهشدن، دلسرد شدن، نا امید شدن، تسلیم شدن، موفق نشدن فسردن، سردشدن دلتنگ شدن، ملول شدن، دلش گرفتن دلگیرشدن، رنجیدن آزر
کمپرسورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، لِهکننده، متراکمکننده، جمعکننده، منقبضکننده، دستگاه پرس دستگاه آبمیوهگیری، چرخ، افشرنده، پالاینده، عصارهگیری کامیون کمپرسی چگالنده، کندانسور