افشافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط افشا، بیپردهگویی، پردهدری، ارائه، اشاعه پردهبرداری، کشف، مکاشفه الهام، وحی، واقعه اعتراف، اقرار تخلیۀ اطلاعاتی، بازجویی
افشا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط فشا کردن، فاش کردن، پردهبرداشتن، ظاهر کردن، عریان کردن، برهنه کردن لو دادن، آفتابی کردن، افشای راز کردن، رسوا کردن، سرپوش از روی راز برداشتن،
افشا شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شدن، مشخص شدن، ثابت شدن، اثبات شدن شناخته بودن پیدا بودن، نمایان شدن، ظاهر شدن
اجرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل نیل، ادا، ایفا، اقامه، ارتکاب، وصال، راه اندازی، فیصله، حلوفصل کنش، حرکت، کار انجامشده، فعل ایفای تعهدات، ادای وظایف، اتمام▲، موفقیت اقدام، م
اجرا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل انجام دادن▲، عمل کردن، آزمودن، کردن، اعمالکردن، بهاجرا درآوردن، بهنتیجه رساندن، موفق شدن بهجا آوردن، گزاردن، برپاداشتن، اقامه کردن
درختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دار، گلبن، بوته، نهال، شاخه نورسته، جوانه، اصله نخل، خلنگ، بته، خاربن، پیچک، تاک، مو چنار، بید، بیدبُن، بید مشک، بید مجنون، سپیدار، تبریزی، افرا
افشافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط افشا، بیپردهگویی، پردهدری، ارائه، اشاعه پردهبرداری، کشف، مکاشفه الهام، وحی، واقعه اعتراف، اقرار تخلیۀ اطلاعاتی، بازجویی
گوارافرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ارا، سازگار، سالم، صحی، بهداشتی، استریل (استریلیزه)، تازه خوشگوار، آبدار، نوشین، نوش، خوشمزه مهنا، ناجع، نوشه پاستوریزه
اتفاقنظرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال اتفاق آرا، وفاقعام، اجماع، وحدت، اتحاد، همفکری، توافق، وحدت نظر آشتی، برقراری صلح بهاتفاق آرا، اجماعاً متفقالقول