اعتراضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص تراض، نهی، نخواستن، تقاضای منفی، خواهش منفی، تقاضای عدم انجام کاری، بازداشتن نهی ازمنکر استیناف، درخواست پژوهش، تقاضای رحم، تجدیدنظر
اعتراضآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص فت] اعتراضآمیز بازدارنده مانع، دافع منفی، تکذیبکننده
اعتراض کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ] اعتراض کردن، نخواستن، دم زدن قبیح شمردن، بد دانستن، اکراه داشتن، تقبیح کردن، محکوم کردن نهی کردن، بازداشتن، رأی کسی را زدن، علیهچی
اعتراضآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص فت] اعتراضآمیز بازدارنده مانع، دافع منفی، تکذیبکننده
اعتراض کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ] اعتراض کردن، نخواستن، دم زدن قبیح شمردن، بد دانستن، اکراه داشتن، تقبیح کردن، محکوم کردن نهی کردن، بازداشتن، رأی کسی را زدن، علیهچی
معترضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص رض، اعتراضکننده، محکومکننده، تقبیحکننده، مانع، جلوگیری کننده، مخالف، بیزار
بیمار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یمار بودن، مبتلا بودن، دچاربودن، رنج بردن، خوب نبودن، طوریش بودن اعتیاد داشتن، معتاد شدن بستریشدن، دربیمارستان پذیرفته شدن بیمارشدن، دچار تهو