ارادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هکردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن تصمیم
آمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر، مهیا، روبهراه، مجهز، مسلح، مرتب، لباسپوشیده، ملبس آراسته، پرداخته، ساخته آماده بهخدمت، بسیجشده، ایستاده، خبردار فراهم، تأمین، تأمینشد
آماده شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آماده شدن، عزم کردن، پیشقدمشدن، آستین بالا زدن (کردن)، مبادرت کردن حاضر شدن▼ آغاز کردن برنامهریزی کردن، ازپیش تعیین کردن، حفاظت کردن، انتظار
آماده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، حاضرکردن، مهیاساختن، فراهم کردن، انبارکردن بهپیشفرستادن، روانه کردن، منظم کردن تأمین کردن، گرد آوردن، جمع کردن کاشتن
آماده نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ل] آماده نبودن، دروضعیت ناآمادهقرار گرفتن کامل نبودن، تکمیل نشدهبودن، [◄ نقصان یافتن 55] بیبرنامهبودن، خودجوش بودن، بداهه گفتن غافلگیر شدن،
استردادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رداد، اعاده، برقراری، ابقا، برگشت، بازگشت، ارجاع، احیا بازخرید، آزادسازی استیفای حقوق، اثبات حقانیت، اعادۀ حیثیت، رفع اتهام، حمایت بازیافت ج
جبرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] جبران، تساوی، تسویه بازیافت جایگزینی، جابهجایی تاوان، پرداختغرامت، اعاده، استرداد واکنش، اثرمتقابل قصاص، تقاص، تلافی عوض، پاداش جبران مافات، دلجو
بازسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی قا، نوسازی، مدرنیزاسیون، اعاده، بازیافت، تجدید، احیا▼، برگرداندن بهوضعاولیه، بازیافت، جبران، برقراری(مجدد)، بازگشایی، بازگشت، برگشت، استرداد
تلافی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) افی کردن، عیناً پس دادن، قصاصکردن، اعاده کردن، برگرداندن، جبران کردن، مجازات کردن
برگرداندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی برگرداندن، عودت دادن، مسترد کردن، مرجوع کردن برقرار کردن، اعاده کردن بهمیهن برگرداندن، آزاد ساختن تسویهکردن، پرداخت کردن