مشروط [اصلاحی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال مشروط [اصلاحی]، محدودسازنده، تعدیلکننده، اصلاح کننده متمم، اصلاحی ملحوظ
مشروط [اصلاحی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال مشروط [اصلاحی]، محدودسازنده، تعدیلکننده، اصلاح کننده متمم، اصلاحی ملحوظ
طرف دعویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات اصحاب دعوی، متداعیین، متنازع، متداعی، خواهان، خوانده، آدم متهم کننده، دادخواهیکننده ولی ِدَم، معروض، مدعی، مدعیعلیه، متهم خبرچین پا، امضاکنند
ترمیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رمت، اصلاح، تصحیح، رفو، تعمیر، بازسازی متمم نوشتن، اصلاح ارتودنسی، ترمیم طبی، هنر پزشکی اصلاحیه، الحاقیه، متمم جبران ترمیمکننده ◄ رفرمیست▼
رفرمگراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رایی، اصلاح گرایی، اصلاحات اجتماعی، اصلاحات تدریجی، اصلاحات ریشهای ایدآلیسم، ایدهآلیسم، آرمانگرایی، رادیکالیسم
تعمیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ردن، اصلاح کردن، ترمیمکردن، بهتر کردن، رتوش کردن، صافکاریکردن