نگهداری نشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اری نشدن، جدا شدن، بیگانهشدن شُل بودن، هرزبودن، بازی کردن[زنجیر یا تسمه]، گسیخته بودن، جدا بودن، جدا شدن مدعی نداشتن ازچنگدررفتن
پاداش دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات اش دادن، اجر دادن، حاجتبرآوردن، اجابت کردن، عوض دادن، پرداخت کردن، دادن، تلافی کردن اعاده کردن، برگرداندن رشوه دادن
تشکرنکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تشکرنکردن، قدر ندانستن، آش رابا کاسه بردن (خوردن و کاسه شکستن)، حق خود دانستن، دندان اسب پیشکشی را شمردن