مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رفتن، رهسپار شدن، فوت کردن، اشهد گفتن، نفس آخر راکشیدن، غنودن، (کارش) تمام شدن، تمام کردن، گذشتن، بهآخرخط رسیدن، بدرود حیات (زندگانی، جهان) گفت
بهخدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط الله، بالله، اشهدبالله، اشهد، خداوکیلی، خدایی، تالله به، قَسَمبه، سوگندبه