اشاره داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط داشتن، بهکنایه گفتن، تلویحاً گفتن، بهطور ضمنی بیان کردن (ضمناً) دلالت کردن، متضمن بودن، تلویحاًاثر داشتن، دربر داشتن، بهطور غیرمستقیم اثر
بهکنایه گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ایه گفتن، اشاره داشتن، اشارهکردن، ایماواشاره کردن پیشنهادکردن، خبر دادن، دلالت کردن
ایماواشاره کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شاره کردن، اشاره کردن، بااشارهفهماندن، آمدن، اشاره زدن (داشتن) سرتکان دادن، جلب توجه کردن مسخرهکردن چشم دوختن ادا داشت
معاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ودن، ازهفت دولت آزادبودن، ازهرقیدی آزاد بودن، مصونیت سیاسی داشتن، آزاد بودن معاف شدن، بهانه داشتن، تقصیر را بهگردندیگری انداختن