جسمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، توده، هسته، گره، عقده، لخته، ماده دَلمه، لَختۀ خون چیز متراکم، جسم جامد: سنگ، استخوان، فسیل، سنگواره، رسوب، تهنشین، دُرد سیمان، سنگ، صخره
استحکامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی حکام، دوام، مقاومت، پایایی، ثبات، پایداری، ماندگاری، بقا استحکام جنسی: صلابت، سختی (سفتی) نگهدارندگی، چسبندگی بهدیگری، استواری، پابرجایی، ا
بالغ شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان لغ شدن، بهحد بلوغ رسیدن، آمدن، رشد کردن، بزرگ شدن، استخوان ترکاندن، ریش درآوردن عاقل شدن
دراز شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد شدن، قد کشیدن، رشد کردن، استخوان ترکاندن کش آمدن، کشیدهشدن، بهدرازا کشیدن، طولانی شدن [زمان]
چارچوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد قاب، چوببست، داربست، اسکلت، ستون فقرات مهره، استخوان، دنده، غضروف قالب، بدنه، شاسی، پایه▲ کادر قاب عکس، قاب عینک