استوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ، ثابت، پابرجا، غیرمنقول، باثبات، پایدار، درحالت تعادل، درحالتتوازن، ثابت [رنگ]، ریشهکرده، محونشدنی، پاکنشدنی، حکشده، برسنگ نوشته، ریشهدار، جای
وفاداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام داقت، استواری، خوشقولی، درستپیمانی، وفا، وفای بهعهد، ایفای عهد، پیمانپایی سرسپردگی، خوشخدمتی، بندگی، نوکری عهد، پیمان، قرارداد، قو
نقطۀ آغازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، نقطۀ شروع، استارت، شروع، شروع مسابقه، شروع بازی، نقطۀ عزیمت، خروج اوایل، نخستین وهله، آغاز کار، سرآغاز رجعت آستانه، دهانه، ورودی▼ مرز، حدّ آغازکنند
وسیلۀ برقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یلۀ برقی هویه، آلترناتور، استارت، استپ، پُل، کلید (برق)، رله، [◄بازکننده 263]، مقره، آداپتور، یکسوکننده، آمپرمتر، آمپرسنج، احساسگر، آکومولاتور، خ
صلبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی سیخ، مقاوم، استوار، خمنشدنی، ضدضربه، نشکن راست، کشیده، تحتکشش
سفتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م، چسبیده، سرجا، سر جای خود، کیپ، استوار سخت، چگال، یکپارچه، منسجم چسبان، تنگ گیرکرده، لحیم شده، پرچشده، ناگشودنی مرتب، متقن، متین، مضبوط