استقبال نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ال نکردن، اخم کردن، سرزنشکردن، فاصله گرفتن بیتوجهی کردن، بیادب بودن، تنها گذاشتن
استقلالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دی عمل، آزادیانتخاب، استقلال رأی، حق تعیین سرنوشت، خودمختاری، خودکفایی، جدایی، خودگردانی، عدم تمرکز، نرمش
پذیرا شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پذیرا شدن، قبول کردن، پناهدادن، وارد کردن، معرفی کردن موافقتکردن، پذیرفتن اجازۀ دخول (ورود)دادن، بستری کردن، خواباندن، اتاق دادن، پذیرایی کردن خوشام
ملاقاتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ردن، پیوستن، بههمرسیدن، بهیکدیگر رسیدن، تماس گرفتن، اجتماعی بودن، مجدداً همدیگر را دیدن پذیرفتن، استقبال کردن، مهماننواز بودن، پذیرا شدن تلاقی کر
مشکلپسند بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی مشکلپسند بودن، سختگیر بودن، انتخابکردن، بحث کردن، تمیز دادن تقبیح کردن، استقبال نکردن، دستچین کردن
ردّکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، نپذیرفتن، امتناع کردن، تأیید (قبول)نکردن، حذف کردن، نخواستن، پشتپا زدن، مردود دانستن، تصویب نکردن، ابرو بالاانداختن، مشروط کردن، تقبی
آزاد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام د بودن، استقلال داشتن، اجازه داشتن، جای مانور داشتن، تنها عمل کردن، مستقل عمل کردن، اختیار داشتن، اراده کردن وادادن، ول گشتن، گستاخبودن