استتارشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شده، پوشیده، مستتر، جامۀمبدل پوشیده، ناشناس ماسکدار، نقابدار مدفون
پرسشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود سوأل▼، سراغ، استفسار، استفتا، پرسوجو، تحقیق، تجسس، بازجویی▼، امتحان▼ نظرخواهی، استعلام تفحص، آزمایش کاوش، تحقیق، کنجکاوی بازخواست،
نقابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ماسک، صورتک، استتار، چادر جامۀ مبدل ◄ چیز بدل، دگرگونی تقلید، تردستی روبند، روبنده، برقع، روسری، حجاب، پوشاک، پوشش پرده
تشبیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه استحاله، جذب، تحلیلرفتن، جذب شدن تلفیق، ادغام استتار، تقلید شبیهسازی، وصف، نقاشی ≠ تشبیه کردن، ◄مقایسه
متفاوت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه وت کردن، نامشابه کردن، بهشکلدیگر آوردن تمیز دادن عوض کردن، تغییر دادن، تبدیل کردن تصویر غلط دادن بههم ریختن، بدشکل کردن استتار کردن، ریاکارانه پو
کتمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تمان، پوشاندن، پنهانکردن، اخفا، پردهپوشی، نهفتگی مخفیکاری، استتار پنهان شدن، اختفا، محل اختفا حجاب، پوشش حبس، گوشهگیری تجاهل، تظاهر (ادعا)